سرتیپ دوم خلبان، شهید احمد الهامینژاد روز دهم اردیبهشتماه سال ۱۳۴۱ در یکی از روستاهای سبزوار به دنیا آمد. او آموختن علم را در ۷ سالگی آغاز کرد و بعد از اخذ مدرک سیکل به منظور ادامه تحصیل به سبزوار مهاجرت کرد و در هنرستان فنی در رشته اتومکانیک مشغول به تحصیل شد.
وی در جریان مبارزات امام (ره) در جمع دلاوران مبارز ایران قرار گرفت و در نیمه شب ۲۲ بهمنماه با یک اسلحه که از نظامیان به غنیمت گرفته بود، به منزل برگشتند و از فردای همان روز طرز کار با اسلحه را یاد گرفتند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با بازگشایی مراکز آموزشی به سبزوار برگشت و تحصیل علم را آغاز کرد.
در خردادماه سال ۱۳۶۰ مدرک دیپلم در رشته اتومکانیک را دریافت کرد و در
مهرماه همان سال جهت انجام خدمت نظام وظیفه به سپاه پاسداران پیوست.
دوره عمومی سپاه را از تاریخ دوزادهم اسفندماه ۱۳۶۰ تا سیزدهم خردادماه
سال ۱۳۶۱ در جبهه گذرانید.
در این زمان در آزمون پذیرش دانشجوی خلبانی پذیرفته شد و به تهران انتقال یافت. وی در تاریخ ۱۰ دی ماه ۱۳۶۰برای دومین مرتبه به جبهه رفت. در این علیات سه نفر از یگان هوایی به شهادت رسیدند و این موضوع باعث شد که سپاهپاسداران از فرستادن دانشجویان خلبانی به عنوان سرباز نیروی داوطلب به جبهه خودداری کند.
بعد از اتمام دوره آموزش خلبانی برای ادامه کار در تاریخ پانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۶۶برای مدت نامعلوم به اصفهان منتقل شد. الهامینژاد در نهم دیماه سال ۱۳۶۷ به همراه تعداد دیگری از خلبانان و مهندسین فنی هواپیما جهت طی دوره آموزشی هواپیمای توکانو -هواپیمای نیمهجنگی- به مدت ۴۵ روز به برزیل سفر کرد و موفق به اخذ گواهینامه مربوطه شد. وی در پانزدهم فروردینماه سال ۱۳۷۰ به مدت یک سال به سمت مسئول دفتر استاندارد و ارزشیابی پایگاه هوایی سپاه منصوب شد.
در اواخر تابستان سال ۱۳۷۲ با خانواده به تهران بازگشت و در پادگان ولیعصر (عج) در سمت معاونت آموزش مشغول به خدمت شده و به عنوان پاسدار نمونه معرفی شد. در هفتم اسفندماه سال ۱۳۷۵ طبق حکمی از سوی سرلشکر رضایی به مدت ۳ سال مسؤلیت مدیریت هواپیمایی – معاونت عملیات نیروی هوایی سپاه- را پذیرفت.
در بیستم مردادماه سال ۱۳۷۷ از سوی فرمانده نیروی هوایی سپاه، سردار قالیباف، به سمت مدیر واحد اطلاعات و عملیات به مدت ۳ سال منصوب شد. او از تاریخ ۳۱ تیر ۱۳۷۹ دوره داخلی دانشکده فرماندهی و ستاد را در گرایش هوایی در مقطع کارشناسی ارشد، با معدل کل ۱۸،۲۵ به پایان رساند. الهامینژاد در تاریخ ۲۷ دی ۱۳۷۹ از سوی فرمانده کل سپاه سرلشکر صفوی برای مدت ۳ سال مسئولیت مدیریت آموزشهای خلبانی معاونت آموزش نیروی هوایی سپاه را برعهده گرفت و در تاریخ ۲۲ آذر ۱۳۸۴ به موجب حکمی از سوی رهبر معظم انقلاب به درجه سرتیپ دومی منصوب شد.
اواسط سال ۱۳۸۴ به بنده خبر دادند که برای یک پرواز به بغداد خودم را آماده کنم.
کم و بیش از اهمیت سفر اطلاع داشتم. روی باند، احمد (شهید الهامی نژاد) را دیدم و متوجه شدم در این سفر، او همراهم است. گفتم:«میدانی مأموریت چیست؟ پروازمان بوی خون میدهد». اما او پاسخ داد:«میدانم خودم داوطلب شدم. مدتهاست که منتظر چنین پروازی هستم».
من و احمد باید به بغداد میرفتیم و وزیر دفاع عراق را با خود به ایران میآوردیم؛ ولی آمریکا اجازه پرواز به هواپیمای ایرانی را نمیداد و اخطار داده بود که اگر در آسمان عراق هواپیمای ایرانی ببیند، میزند. با تمام این حرفها بالاخره به ما دستور پرواز دادند. به احمد گفتم: «مجبور نیستی با من بیایی. پروازمان احتمالاً برگشتناپذیر است». احمد رو کرد به من و گفت:«حاج آقا خیلی وقته ما خودمان را برای این پرواز آماده کردیم». با این حرف احمد من هم جان دوباره گرفتم و آماده پرواز شدم.
به محض اینکه وارد خاک عراق شدیم، اخطارها شروع شد. تهدید کردند هواپیما را میزنند. اما ما چون از طرف ولیامر دستور داشتیم، به راه خود ادامه دادیم. احمد متناسب با شأن آنها با جملاتی سنگین و جسورانه پاسخ تهدیدها را داد. لحظاتی بعد دو جنگنده آمریکایی به طرف ما آمدند. احمد خیلی آرام و صبور به کارش ادامه داد. بالاخره هواپیما در فرودگاه بغداد نشست.
سه مجموعه از نیروی امریکایی ما را محاصره کردند. پایم را که روی باند فرودگاه گذاشتم مرا دستگیر کردند. در همان گیر و دار سفیر ایران در عراق با من تماس گرفت؛ خوشحال بود. گفت:«شما پوز این آمریکاییها را به خاک مالیدید. دور سفارت را بمب منفجر کردهاند و من نمیتوانم خارج شوم». احمد دقایقی بعد از هواپیما پیاده شد. سربازان آمریکایی دستور دادند دستهایت را بالا ببر. احمد به جای این که دستهایش را بالا ببرد، دستش را دراز کرد برای دست دادن و با لبخند به آنها دست داد.
بالاخره وزیر دفاع عراق را به ایران آوردیم. در راه بازگشت وزیر به ما گفت:«واقعاً کار شما باعث افتخار است. این گونه توانستید در جنگ ایران و عراق پیروز شوید. این حرکت ایران بازتاب زیادی داشت و باعث تضعیف قدرت آمریکا در منطقه شد». پس از بازگشت از این مأموریت احمد و بنده از طرف فرماندهی نیروی قدس سپاه و ستاد فرماندهی کلّ قوا تشویق شدیم.
منبع:کتاب فاتح خرمشهر- صفحه: ۲۴۰
راوی:آقای سهندی
فرازی ازوصیتنامه :
«... ای مردم عزیز ایران، قدر این انقلاب و رهبری عظیمالشأن آن را بدانید و با اتحاد و انسجام در برابر قدرتهای پوشالی دنیا بایستید و توکّل بر قدرت لایزال احدیت نمایید که انشاءالله پیروزی از آنِ مستضعفان است و این پیام من نیست؛ بلکه پیام شهیدان است و من هم پیامشنوی این شهیدان بودم و اگر راه هدایت و سعادت را میخواهید، به وصیتنامه این شهیدان مراجعه نمایید.
...خداوندا مپسند که پیرو حسین (ع) نباشم و با تن آغشته به خون شمشیرهای دشمنان دینت به خاک سپرده نشوم. خداوندا مرا خجالتزده پیشگاه رسولالله (ص) قرار مده که از امت ایشان خود را بدانم و در دفاع از شعار رسول الله(ص) که همان کلمه لااله الاالله بود، جان خود را نثار نمایم. یا ستّار! حرف دلم را بشنو و مرا از فیض عظیم شهادت بی نصیب مگردان