زندگی نامه شهید حاج احمد مایلی
احمد مایلی، معروف به حاج احمد (متولد ۱۳۳۵/۱/۴تهران)(شهادت۱۳۹۵/۷/۱۹ ایرانشهر) فرمانده یگان ویژه هوایی صابرین و قرارگاه هوایی قدس نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. وی از اعضای سابق هوابرد نیروی زمینی سپاه پاسداران نیز بود.
محل تولد: تهران امام زاده حسن علیه السلام(دارالشهدای تهران)
تاریخ تولد: ۱۳۳۵/۱/۴
محل شهادت: سیستان و بلوچستان(ایرانشهر)
تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۷/۱۹(شب تاسوعای حسینی)
مزار مطهر(آستان مقدس امامزاده حسن علیه السلام تهران)
تابعیت: ایرانی
دین: اسلام
مذهب: شیعه
طول خدمت: ۳۳سال
درجه: سردار
جنگ ها: جنگ ایران و عراق
نیرو: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
فرماندهی: یگان ویژه هوایی صابرین – قرارگاه هوایی قدس نزسا
عملیات های مهم: درگیری با گروهک تروریستی پژاک- درگیری با گروهک تروریستی جندالله(جندالشیطان)
وی جزء نخبگان و رکوردداران پرش چتربازی (سقوط آزاد) در سطح نیروهای مسلح محسوب میشد و متخصص در علوم و فنون هوایی، بارریزی سنگین هوایی،هلی برن، غواصی، دفاع شخصی و کاراته بود. همچنین شهید حاج احمد مایلی جزء اساتید در رشته های چتربازی تاکتیکال، چتربازی اتوماتیک، چتربازی سقوط آزاد، بارریزی هوایی، تدارکات هوایی، پارگلایدر، پاراموتور، کایت موتوردار و جایروکوپتر و هواپیماهای فوق سبک به شمار می رفت.
حاج احمد مایلی در تاریخ(۱۳۹۵/۱/۴) در محله امام زاده حسن (دارالشهدای تهران) متولد شد.
وی تحصیلات دوران ابتدایی خود را در مدرسه ارونقی کرمانی و دوران متوسطه را
در دبیرستان آذرمهر و دیپلم خود را از هنرستان دریافت کرد.
وی از همان دوران قبل از انقلاب به دلیل علاقه به ورزشهای هوایی و هیجانی،
به آموختن چتربازی در کلوپ پرواز شاهنشاهی پرداخت و به عنوان یکی از بهترین
شاگردان در این رشته محسوب میشد.
دوران انقلاب:
سالهای شروع مبارزات انقلاب اسلامی مصادف
بود با دوران سربازی ایشان و به این دلیل که حاج احمد مایلی با نفس حضرت
امام خمینی(رحمة الله علیه) به انقلاب اسلامی و آرمان های آن علاقه مند
گشته بود، اولین جرقه حرکت انقلابی ایشان با ترک پادگان به دستور امام
انجام شد و از همان دوران در تمامی راه پیمایی ها و دیگر فعالیت ها بر علیه
رژیم پهلوی حضوری موثر داشت و دوستان و هم محلی های خود را نیز به این امر
دعوت میکرد.
وی پس از پیروزی انقلاب نیز به همراه دوستان و دیگر جوانان در مساجد و
کمیته ها به برقراری نظم و امنیت در محلات میپرداخت و همچنان با جریان های
ضد انقلاب و منافقین مبارزه میکرد و از معدود افرادی بود که در محل کسب خود
عقاید خود را به صورت آشکار بیان میکرد و همچنین به دفاع از آن ها
میپرداخت.
دوران جنگ ایران و عراق
با آغاز جنگ ایران و رژیم بعث عراق و
شنیدن خبر حمله به خرمشهر، حاج احمد در قالب نیروهای جنگهای نامنظم برای
دفاع از کشور عازم خرمشهر شد. پس از آن مدتی به سوی جبهه های غرب رفت و
مدتی در اسلام آباد و دهلران به جهاد خود ادامه داد. همچنین ایشان در منطقه
عملیاتی موسیان حضور داشتند.
حاج احمد مایلی در دوران جنگ ایران و رژیم بعث عراق در عملیات های والفجر، مرصاد و خیبر شرکت داشته است.
ایشان زمانی را هم که در جبهه نبودند، به آموزش نیروهای نظامی و انقلابی میپرداخت که یکی از عمده فعالیتهای ایشان بود.
وی در دوران جنگ نیز به صورت رسمی به استخدام سپاه پاسداران درآمد.
داود برادر کوچکتر شهید حاج احمد مایلی نیز در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید.
بعد از جنگ
سردار حاج احمد مایلی، بعد از جنگ در بیشتر عملیاتهای مبارزه با اشرار و قاچاقچیان در مناطق عملیاتی کردستان و مناطق مرزی سیستان و بلوچستان حضور داشته و در دفاع از حریم اهل بیت و آموزش نیروهای جهان اسلام از جمله حزب الله لبنان نقش مهم و تاثیرگذار داشتند و با راه اندازی گشتهای هوایی در مناطق مرزی سیستان و بلوچستان در ایجاد امنیت این منطقه استراتژیک بسیار موثر بودند.
شهادت
همزمان با شب تاسوعای حسینی سال ۱۳۹۵ استاد خلبان سردار حاج احمد مایلی در بازگشت از یک عملیات شناسایی در نقطه صفر مرزی ایرانشهر به درجه رفیع شهادت نائل شد.
تقدیرنامه ها
سال ۱۳۹۵- دست نوشته مبارک مقام معظم رهبری آیت الله سید علی خامنه ای(مدظله العالی) بر روی تصویر برادران شهید مایلی
فرمانده کل سپاه پاسداران«سرلشکر عزیز جعفری»
فرمانده قرارگاه قدس«سردار سرتیپ محمد مارانی»
یگان ویژه صابرین
یگان ویژه فاتحین
سپاه محمد رسول الله«ص»
یادبود از نخستین یادواره شهدای مدافع حرم گردان حیدر کرار
اینکه میگوییم شهدا الگوی خوبی برای جامعه هستند، قرار نیست با انسانهای خارقالعادهای رو به رو باشیم که هیچ اشتباهی مرتکب نشدهاند. شهدا مثل همه ما، آدمهایی عادی بودند که مسیر کمال را طی کردند و در نهایت به شهادت دست یافتند. چند روز پیش که به منزل استاد خلبان شهید حاجاحمد مایلی رفتم، در گفت و گو با خانوادهاش با مردی آشنا شدم که پدر و همسری مهربان برای خانوادهاش بود اما چون هیچ وقت خط رزمندگی را رها نکرد، عاقبت ۲۸ سال بعد از اتمام دفاع مقدس به آرزوی دیرینهاش «شهادت» نائل آمد. گفتوگوی ما با همسر، خواهر و دختر استاد خلبان شهید احمد مایلی را در پیش دارید که تنها یک سال از شهادتش میگذرد.
محله پر شهید
امامزادهحسن از محلات قدیمی تهران است؛ محلهای که شهدای بسیاری داده و هنوز هم دست از عادت دیرینه برنداشته و باز هم شهید میدهد! سردار نامآشنا شهید محمد ناظری بنیانگذار یگانویژه تکاوری نیروی دریایی سپاه زاده و بزرگ شده همین محله بود که اردیبهشت ماه ۱۳۹۵ به شهادت رسید. جالب است که شهید ناظری همان مسیری را در زندگی پیمود که استاد خلبان شهید حاج احمد مایلی نیز طی کرد. هر دو از رزمندگان دفاع مقدس بودند که بعد از جنگ همچنان در میدان مجاهدت و تلاش ماندند و هر دو در سال ۱۳۹۵ با مویی سپید به دیدار معشوق شتافتند.
دست نوشته آقا
منزل شهید مایلی در یکی از کوچههای
محله امامزادهحسن قرار دارد. به آنجا که میرسیم، همسر، خواهر و دختر شهید
به استقبال مان میآیند و وارد خانه میشویم. خانواده مایلی دو شهید تقدیم
کردهاند. یکی خود حاجاحمد و دیگری شهید داود مایلی برادرش که در جبهههای
دفاع مقدس آسمانی شده است. تصاویر هر دوی این شهدا روی دیوار خانه دیده
میشود و زیر یکی از این عکسها دستنوشته حضرت آقاست که سلام و درود خدا را
برای شهدای مایلی طلب کردهاند.
مهناز رسولزاده همسر شهید، اولین نفری است
که گفتوگو را شروع میکند و در معرفی همسرش میگوید: همسرم متولد سال
۱۳۳۵ بود. سال ۱۳۶۰ که با هم ازدواج کردیم، ایشان ۲۵ سال داشت و من ۱۹ سال
داشتم. احمد آقا با مراسم پرخرج ازدواج میانهای نداشت و فقط در محضر عقد
کردیم و چند وقت بعدش هم برای آغاز زندگی مشترکمان به پابوس امام رضا(ع)
رفتیم. ما یکسال اول زندگیمان را در خانه پدر شوهرم بودیم و بعد که
برادرهای حاجآقا ازدواج کردند به منزل شهید صبوری رفتیم و چند سالی هم در
آنجا زندگی کردیم.
سرباز فراری
چون شهید مایلی بعد از انقلاب با همسرش ازدواج کرده بود، در مورد فعالیتهای انقلابیاش از عصمت مایلی خواهرش میپرسم که میگوید: احمد دور از چشم ما نوارهای حضرت امام را گوش میداد. اعلامیههای ایشان را تهیه میکرد و در اختیار دیگران هم قرار میداد. داداش احمد در زمان شاه سربازی رفته بود که وقتی امام فرمان داد پادگانها را ترک کنید، ایشان به حرف امام لبیک گفت و از خدمت فرار کرد. یادم است یک روز عصر بود که دیدم احمد با لباس نظامی به خانه آمد. گفتم: داداش چرا این موقع روز به خانه آمدهای؟ گفت: از خدمت فرار کردهام. ترسیدم و گفتم: مأمورها دستگیرت میکنند. گفت: من به حرف آقا آمدهام و وقتی ایشان دستور میدهد پادگانها را ترک کنید باید به حرفشان گوش بدهیم.
رزمنده پای کار
شهید مایلی از رزمندگان پای کار دفاع مقدس بود. همسر شهید از خاطرات آن روزها میگوید: یک سال بعد از ازدواجمان، حاج احمد به جبهه رفت. اول به صورت بسیجی اعزام شد. مدتی داوطلبانه به جبهه میرفت، تا اینکه سال ۶۵ به عضویت سپاه درآمد. همان سال ۶۵ هم برادرشان داود در جبههها شهید شد. حاجاحمد شهادت را دوست داشت و ماهها در جبهههای دفاع مقدس حضور یافت ولی خب قسمت نبود در آن دوران به شهادت برسد.
خاطره کاردستی
مریم مایلی دختر شهید هم در کنار ما
حضور دارد. دخترها بابایی میشوند و حالا که کمی بیشتر از یک سال از شهادت
پدر میگذرد، هنوز آثار غم از دست دادن بابا در چهره و صدای مریم احساس
میشود. دختر شهید در تعریف خاطراتی از پدرش میگوید: بابا احمد مثل همه
پدرهای دنیا مهربان و دلسوز بود اما ایشان حتی در خستگی و فشار کاری هم سعی
میکرد به ما محبت کند. یک بار که از مأموریت برگشته بود دید من خیلی
ناراحت هستم. علتش را پرسید که گفتم: قرار بود کاردستی درست کنم اما هنوز
درستش نکردهام. بابا چیزی نگفت و من با ناراحتی به خواب رفتم. صبح که
بیدار شدم دیدم بابا با وجود خستگی که داشت تا صبح بیدار مانده و برایم
کاردستی درست کرده است. این خاطره هیچ وقت از یادم نمیرود.
دختر شهید ادامه میهد: در اولین سالهایی
که من و خواهرم روزه میگرفتیم، بابا همیشه زودتر از همه ما بیدار میشد و
به آرامی ما را بیدار میکرد. دوست داشت ما نمازخوان و مذهبی بار بیاییم.
عاشق زیارت ائمهاطهار هم بود. زمانی که فرزندم خیلی کوچک بود، ایشان آمد و
گفت میخواهیم به کربلا برویم. خواهرم هم باردار بود. گفتم: شرایط ما جور
نیست. من بچه کوچک دارم و آنجا سختم میشود ولی بابا گفت: بیایید توکل
برخدا. من هم کمک میکنم و بچه را نگه میدارم. خلاصه به کربلا رفتیم و
انصافاً بابا در نگهداری فرزندم کوتاهی نکرد و یک سفر معنوی و پر از خاطره
در ذهنمان ماندگار شد.
استاد خلبان
مریم مایلی دختر شهید در خصوص مسئولیتهای پدر هم میگوید: ایشان دیپلم فنی داشتند و در مدت اشتغال در سپاه تا مقطع لیسانس در رشته مدیریت دفاعی دانشگاه امام حسین(ع) ادامه تحصیل دادند. از سال ۸۳ رشته اصلی ایشان چتربازی نظامی و بارریزی سنگین بود. بعد از آن در سال ۷۳ پاراگلایدر و کایت موتوردار و از سال ۸۳ خلبانی هواپیما را شروع کردند. بعدها در تمام این رشتهها مربی شدند. دختر شهید ادامه میدهد: پدرم این اواخر فرمانده یگان هوایی قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه بودند. مسئول امنیت استان سیستان و بلوچستان هم قرارگاه قدس است. قبل از این سمت به مدت هفت سال فرمانده گردان هوایی یگان ویژه صابرین بودند. سه سال پیش فرمانده یگان هوایی قرارگاه قدس شدند و در این قرارگاه مستقر بودند که مهرماه ۹۵ در ایرانشهر به شهادت رسیدند.
یک عمر رزمنده
از همسر شهید میپرسم: زندگی با کسی که
یک عمر رزمنده بود چطور گذشت؟ ایشان پاسخ میدهد: در بیشتر سالهای زندگی
مشترکمان، همسرم یا در جبهه بود یا در مأموریتهای کاری. میتوانم بگویم
ایشان کل عمرش را صرف خدمت به کشور و نظام اسلامی کرد. اعتقاد داشت که آدم
نباید فقط برای خودش زندگی کند. باید دغدغه مردم و کشورش را هم داشته باشد.
وقتی که من با ایشان ازدواج کردم، میدانستم که با چطور انسانی وصلت
میکنم. خودم هم به راه و مسیری که انتخاب کرده بود اعتقاد داشتم و سختی
نبودنهایش را تحمل میکردم. الان که شهادت قسمتش شده، حداقل از این
خوشحالم که مزد یک عمر جهادش را به بهترین وجه گرفت. خون حاج احمد در راه
مقدسی ریخته شد. در همان مسیری رفت که خودش دوست داشت. ایشان بارها از من
خواسته بود برایش دعای شهادت کنم. شهادت آرزویش بود و شکر خدا که به آرزویش
رسید.
فرزند شهید هم میگوید: مسئولیتهای بابا
اجازه نمیداد زیاد پیش ما باشد. در پنج سال گذشته تنها یک بار عید نوروز
را در تهران بود. در ماههای محرم و صفر هم دائم زاهدان بود. چون منطقه از
نظر امنیتی خطرناک و ناامن میشد. احتمال بمبگذاری و فعالیتهای اینچنینی
در آنجا بسیار زیاد بود. گروهکهای تروریستی در منطقه بسیارند و در مراسم
عزاداری شیعهها اخلال ایجاد میکنند و بابا باید در آنجا میماند.
در جوار امامزاده
همسر شهید در مورد خصوصیات اخلاقی حاج احمد میگوید: همسرم با وجود مشغله و مأموریتهایی که داشت، هر وقت برمیگشت در امور خانه کمکم میکرد. همه خریدها و کارهای بیرون از خانه را هم انجام میداد. حاجی در زندگیاش دو بار به حج رفت. یک بارش را من همراه ایشان بودم. کلاً به زیارت ائمه علاقه زیادی داشت و هر سال دو مرتبه به پابوس آقا امام رضا(ع) میرفتیم. حاج احمد آدم مردمداری بود. مشاور خوبی هم برای همه دوستان و آشنایان به شمار میآمد و سعی میکردم مشکلات دیگران را حل کند. ما در یک محله جنوب شهری زندگی میکنیم، خیلیها به حاجی میگفتند دیگر وقتش رسیده که به یک محله بهتر بروید و آنجا زندگی کنید، ولی حاجی قبول نمیکرد. میگفت من هرچه در زندگیام دارم مدیون آقا (امامزاده حسن) هستم. من از محضر آقا تکان نمیخورم. حتی وقتی بچههایمان اصرار میکردند از این محله برویم، ایشان میگفت بزرگ که شدید خودتان میتوانید در یک محله دیگر ساکن بشوید. من همین جا میمانم. همسر شهید ادامه میدهد: خیلی از شبها شاهد بودم که حاجی یک ساعت قبل از نماز صبح بیدار میشد و نماز شب میخواند. زیارت عاشورا را هم که از حفظ بود میخواند و بعد برای ادای نماز صبح به صحن امامزاده حسن میرفت. الان پیکر حاجی در جوار همین امامزاده دفن شده است.
قربانی که قسمت حاجی شد
۲۰ مهرماه سال ۹۵ این خبر در تلکس خبرگزاریها قرار گرفت که در حادثه سقوط هواپیمای دو نفره فوق سبک جایرو پلن سپاه در مسیر بازگشت از مأموریت، خلبان سرهنگ «احمد مایلی» و کمک خلبان «جعفر حجتی» به شهادت رسیدند. همسر شهید میگوید: در نواحی مرزی ایرانشهر همسرم برای شناسایی رفته بود که در مسیر بازگشت هواپیمایشان سقوط میکند و با برخورد به کابل برق فشار قوی به زمین میافتد و به همراه همرزمش به شهادت میرسند. روز قبلش که شب تاسوعای حسینی بود، حاج احمد تماس گرفت و از ما خواست در مجلس عزای آقا سیدالشهدا(ع) کم نگذاریم. بعد از من خواست حتماً گوسفند قربانی کنیم. در آخر هم گفت که همه شما را به خدا میسپارم. روز بعدش گوسفند گرفتیم و من هر چقدر که با حاجی تماس میگرفتم موفق نمیشدم ایشان را پیدا کنم. کمی بعد پسرهایم سراغم آمدند و اول گفتند که حاجی مجروح شده است. بالاخره وقتی فهمیدم شهید شده است، دنیا دور سرم چرخید. فردای همان روز گوسفندی را که تهیه کرده بودیم برای مراسم خود حاج آقا قربانی کردیم. من و حاج احمد حدود ۳۵ سال زندگی مشترک داشتیم. سخت بود قبول کنم همسفر زندگیام دیگر به خانه برنمیگردد ولی خب او به آرزویش رسیده بود و حالا پیش برادرش شهید داود مایلی و سایر دوستانش شهیدش بود. حاجی یک عمر خدمت کرد و مزدش را هم با شهادت گرفت. پیکرش را در جوار امامزاده حسن(ع) دفن کردیم. همانجا که سالها مأمن و مأوای راز و نیازهای حاج احمد مایلی بود. حاج احمد با شهادت بازنشسته شد.
منبع:https://shmayeli.ir
سلام به روح پرفتوح امام شهدا وشهید والامقام حاج احمد مایلی و خانواده محترم ومعزز این شهید بزرگوار ،استاد عزیز هرچه از آسمان آموختم مدیون محبتهای شما بود ،حاج احمد تابودی همانند پدری مهربان برایمان پدری کردی وما افتخار این را داشتیم که پدر وفرمانده مهربان داریم بارفتند غمی در دلهایمان لانه کرده هرکجا را مینگرم یاد و خاطرات شما را میبینم انشاالله که ما بتوانیم و افتخار این را داشته باشیم که راه شمارا ادامه دهیم روحت شاد شهید والامقام