محفل عاشقان سید علی

یادمان شهدای هوا فضا،عرصه موشکی و هوایی سپاه

محفل عاشقان سید علی

یادمان شهدای هوا فضا،عرصه موشکی و هوایی سپاه

سلام خوش آمدید
شهید خرمدشتی-حجت الله



88888



7777

12



حجت الله خرمدشتی متولد اول فروردین 56 در خانواده متدین درمنطقه تودشک چویه به دنیا آمده و با روزی حلال از دستان زحمت کش پدری ایثارگر و مادری صبور رشد یافت.
وی در سال 1376 وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و در سال 1377 با ورود به دانشگاه امام حسین(ع)در رشته خلبانی مشغول به تحصیل شد.
او استاد دانشکده پرواز بود و به عنوان استاد خلبان انجام وظیفه می کرد و فرماندهی پایگاه هوایی سیدالشهدای شیراز برعهده داشت .


گزارش اصفهان شرق، خبری تکان دهنده بر روی صفحه تلفن همراهم نقش بست « سقوط بالگرد اورژانس در شیراز و کشته شدن همه سرنشینان»

خبرهایی از این سبک دلهره ای عجیب در من ایجاد می کند به نوعی که در اولین نگاه به یاد خانواده جان باختگان خواهم افتاد و احساس تنش درونی همسران و مادران جان باختگان حوادث، خبری تلخ را برای بازماندگان رقم خواهد زد که به ناچار رسانه باید به آن بپردازد.

اما این بار حاشیه ای از جنس شهادت با سقوط بالگرد برای رسانه اصفهان شرق رقم خورد که صفحاتی از جنس ایثار را به خود اختصاص داد.

چند ساعتی پس از سقوط بالگرد اورژانس، زنگ تلفن به صدا درآمد و یکی از خبرنگاران، خبر شهادت سرهنگ خلبان حجت الله خرم دشتی از تودشک چویه را به من داد. در این رابطه سرنوشت دلاورمرد شرق اصفهانی و حس خدمت به خلق تنها کلید واژه ای بود که به ذهنم خطور کرد.

هوا ابری بود و مسیر دور……..

با پیگیری های بسیار توانستم شماره تلفن برادر شهید را پیدا کرده و اولین تماس را با خانواده شهید خلبان برقرار کنم. نا خودآگاه به یاد شهید دری از کفران و مخابره خبر شهادتش افتادم و در این لحظه بود که برای دقایقی آسمان قلبم ابری شد تا امروز هم قصه شهادت جوانی غیور از دیار شرق اصفهان را در صفحه رسانه مردمی منعکس کنم.


برادر شهید خرم دشتی با صلابت سخن می گفت و همین امر، آرامش خاطری در پیگیری خبر شهادت خلبان پروازی را در من به وجود آورد. برادری که سخن از ولایتمداری و صبوری و خدمت کردن های بی منت، حجت الله میگفت. در ابتدای کلام یافتم که شهید خلبان سرنوشتی آسمانی دارد و قلمم باید با جوهر ایثار و شهادت فرزندان بزرگ مرد شرق اصفهانی بار دیگر آغشته شود تا روایتی به زیبایی روایت فتح را در خود بگنجاند.
میان این همه نامهربانی ها، مردانی می روند که لیاقت شهادت در پرونده آنها امضا شده است و به درستی مشق عشق کرده اند و این مصداقی بر چشمانی تر و نزدیکی به خدای خود است.

همسر از فراق همراهش نکته ها گفت….
دکتر هاجر خرم دشتی متخصص بیماری مغز و اعصاب است و دنیایی زیبا و معنوی را با حضور پسر عموی خود، شهید حجت الله خرمدشتی تجربه کرده بود که دنیایی معنوی را به تصویر می کشد.
مصاحبه امروز ما با همسر شهید این گونه آغاز شد.

 معرفی کوتاهی از شهید داشته باشید؟
حجت الله خرمدشتی متولد اول فروردین 56 از تودشک چویه است و در خانواده متدین به دنیا آمده و با روزی حلال از دستان زحمت کش پدری ایثارگر و مادری صبور رشد یافت.
در سال 1376 وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و در سال 1377 در دانشگاه امام حسین(ع) رشته خلبانی قبول شد و پا به رشته ای گذاشت که رشته شهادتش را بافت. استاد دانشکده پرواز بود و به عنوان استاد خلبان انجام وظیفه می کرد. حکم فرماندهی پایگاه هوایی سیدالشهدای شیراز دو ماه قبل برای ایشان آمد.
بهار سال 95 برای همیشه از بین ما رفت و با پروازی در راستای خدمت به مصدومین، آسمانی شد.

از آغاز زندگی مشترک خودتان بگویید؟
مهر سال 1379 ازدواج کردیم. از همان دوران عقد به من می گفت که شما دختر شهید هستید و انشالله همسر شهید هم میشوی.
آن زمان دانشجوی رشته پزشکی بودم و به وضوح همراهی ایشان و تشویق های گاه و بیگاه همسرم باعث شد تا در دوره تخصص وارد شده و تا گرفتن تخصص مغز و اعصاب و طی کردن مسیرهای علمی ثابت قدم بمانم.
تا سال 84 در اصفهان بودیم و به جهت شغل ایشان، در همان سال به پایگاه شیراز منتقل شدند.
مهر 85 دخترمان هستی به دنیا آمد و امروز دختر 10 ساله ام، شهادت پدر را لمس کرد.
سال 89 از شیراز به اصفهان بازگشتیم و ایشان استاد دانشگده پرواز شدند و پس از آن به سال 94 به شیراز بازگشتیم و به عنوان استاد خلبان خدمت میکرد. در شیراز با امداد هوایی قرارداد بسته و اولین پرواز شب را تابستان سال گذشته برگزار کرد.


 ویژگی شهید را برایمان بازگو کنید؟
همیشه میگفت که به سن چهل سالگی نمی رسم و شهید میشوم. همیشه وقتی تلویزیون شهدای مدافع حرم و مصاحبه با خانواده شهدا را میگذاشت، به ما می گفت که صبوری اینها را الگوی خودتان قرار دهید. قرار بود قبل از عید به سوریه اعزام شود که بنا به موقعیت کاری نشد و اعزامش به اردیبهشت ماه سال 95 افتاد.

« او میخواست مدافع حرم عمه جان زینب شود ولی شهادت زودتر به استقبالش آمد»

عشق به ولایت و مردم در رفتارش موج میزد و دائم می گفت که رهبرم سالم باشند و مردم در آرامش برای من کافیست. در کارش خلبان شهید بابایی را الگو قرار میداد و رفتارش برگرفته از رفتار شهدا بود.

از عشق به خدمت شهید برایمان بگویید؟
همیشه میگفت خودمان در خانواده مرفهی بزرگ نشدیم و باید به مستمندان کمک کنیم. اکثر جاها عنوان نمی کرد که خلبان است و اصلا بالا رفتن جایگاه شغلی برایش مهم نبود بلکه آنچه برای او از اهمیت و ارزش بالایی برخوردار بود، گام برداشتن در مسیر ولایت فقیه و سربلندی کشور عنوان میشد.
با دوستانش سرکشی به خانواده مستمندان را در تقویم زمانش قرار میداد و هروقت اول مهر بود و برای هستی لوازم تحریر می گرفت، در کنارش بچه های نیازمند را فراموش نمی کرد.


 قبل از گفتگو از همراهی ایشان با خودتان گفتید؛ با میل خودتان، بحث همراهی ایشان را بازتر بازگو کنید؟
شاید اگر دست خودم بود برخی زمان ها بر اثر درس و مشقت کاری، قصد انصراف از تحصیل در تخصص را داشتم و همان پزشک عمومی باقی می ماندم ولی ایشان همراه روزهای سخت من بود.
به من میگفت تو با درسی که خوانده ای با مهر و خودکارت می توانی نسخه ای برای مریض و بیمار نیازمندی تجویز کنی. اینقدر روی فکر من کار می کرد که علاقه خدمت در اردوهای بسیج به مناطق محروم را در من به وجود آورد. حجت الله پشتیبان من در تمامی روزهای سخت بود و می گفت؛ درد مردم و مشکلات قشر ضعیف جامعه در اولویت است.

« دو بار یتیم شدم، در سن دو سالگی و شهادت پدرم و امروز با شهادت همسر عزیز و همراه روزهای سختم»

 از ولایتمداری شهید را برایمان بگویید؟
همیشه می گفت، راه ولایت مسیر اصلی امام حسین(ع) است و هرکسی متوسل به اهل بیت باشد، قطعا ضرر نخواهد کرد.


 به چه نحو از شهادت همسرتان اطلاع پیدا کردید؟
زیرنویس شبکه خبر سقوط بالگرد را نوشت، به دوستش تماس تلفنی گرفتم و جویای سلامتی همسرم شدم که ایشان به من گفتند نگران نباشید.
به دکتر هاشمی معاونت درمان دانشگاه شیراز زنگ زدم و پرس و جوهایم را ادامه دادم تا اینکه چند دقیقه پس از تماس با دکتر هاشمی، ایشان آدرس منزل ما را از من درخواست کردند به همراه مسئول اورژانس هوایی و خواهران مسئول و دکتر تدین به منزل ما آمدند و بنده را به مقعر اورژانس بردند و خبر شهادت وی را به من دادند.
گریه در لحظه شنیدن خبر شهادت همسرم، امانم نداد و روز 6 فروردین ایشان را از دست دادیم.
از حضرت زینب که قرار بود همسرم برای دفاع از حرمش به سوریه اعزام شود، صبر و ایستادگی می خواهم.

 دخترتان هستی با شهادت پدر کنار آمد؟
پدرش همیشه از شهادت برای هستی می گفت و قبل از عید هم وقتی تلویزیون شهدای مدافع حرم را نشان میداد، به ما تاکید می کردند که خانواده شهدای مدافع حرم و رفتار و صبوری انها را نگاه کنید.
به هستی هم که دائم از شهادت صحبت می کرد و ارتباط عاطفی قوی بین پدر و دختر حاکم بود ولی هستی به نوعی توسط همسرم آماده شده بود و می داند که جایگاه پدرش که برای خدمت به کشورش رفته است، رفیع است.
تاکید میکرد که مثل مادرت که همسر شهید است، صبور باش و نظیر این جملات را خیلی تکرار می کردند.
همیشه به ما می گفت اگر من نبودم این کار را انجام دهید و حس و حال شهادت در رفتارش مشاهده میشد. وقتی لباس خلبانی همسرم را شتشو میکردم، به او میگفتم که لباس خلبانی شما بوی شهادت می دهد.


 به روز زن و مادر نزدیک هستیم، چه صحبتی در این خصوص دارید؟
مادر شهید سال ها قبل به رحمت خدا رفتند و امسال فرزندشان به مادر می پیوندند. ولی همسر شهیدم، امسال برای بار اول، کادوی روز زن را دو هفته زودتر به من تقدیم کرد. دو هفته قبل برای خرید به مغازه ای در فیروز آباد شیراز رفتیم و ایشان ظرفی که من با علاقه خریدم را به عنوان کادوی روز زن به من هدیه دادند. قطعا ادامه دادن راه روشنش یکی از مهم ترین کارهایی است که از خدا می خواهم توان کافی برای انجامش به من و دخترم هستی بدهد.
گفتنی است پدر شهید، سال قبل در جاده آباده بر اثر تصادف جان باخت…..  هدیه به روح مطهر پدر شهید صلوات


سوال پایانی را با خاطره ای دیگر از شهید پاسخ دهید؟
قبل از عید در ماموریتی به تهران رفته بود که خودش در بازگشت از تهران به من گفت: کتاب خاطرات همه فرماندهان شهید را در کتابخانه ای مرور کردم ولی جای کتاب من خالی بود. به ایشان می گفتم وقتی شهید شدید، خاطرات شما را کتاب می کنم.
چند سالی است که خاطرات زیبای همسرم را می نویسم و نام کتابش را « دلم برایت تنگ شده است» خواهم گذاشت
………
همسر شهید با گفتن نام کتاب اشک میریخت زیرا برایش امروز نوشتن کتاب، رسالت دیگری شده بود که باید در وصف همسرفداکارش به رشته تحریر در می آورد.

سخن آخر:
همیشه وقتی بر سر مزار پدر شهیدم در تودشکچویه می رفتیم از من درخواست می کرد که بعد از شهادتش او را کنار قبر مطهر پدر شهیدم به دفن کنیم و امروز همسرم بر دستان مردم دیارش تشییع می شود.
هدف شهید حجت الله خرمدشتی خدمت به کشورش بود و امیدوارم من و دخترش بتوانیم راه شهید را ادامه دهیم.

******************

بله او همسر شهید حجت الله خرمدشتی بود که مدت 17 سال با مردی از جنس ایثار و خدمت به خلق زندگی کرد و امروز، با شهادت همسرش از حضرت زینب(س) صبوری می خواست.
شهادت هنر مردان خدا هست و چقدر زیبا حجت الله هنر شهادت را فرا گرفت و امروز شرق اصفهان به خودش می بالد که فرزندی دیگر را در خود می بیند که عاشقانه در مسیر ولایت زندگی کرد و زیبا در مسیر خدمت به خلق خدا بال گشود و به آسمان رفت.

روحش شاد و یادش گرامی

صلوات

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آخرین نظرات